سفارش تبلیغ
صبا ویژن


کتاب نفس خود را بخوان -

یک نفر عالم وار دهی شد  و اهل ده  از او دعوت کردند  که یک دهه برای آنها منبر برود  او هم پذیرفت  و پول منبر را هم پیشاپیش گرفت . شب اول بعد از  برگزاری  نماز در مسجد  ده روی منبر رفت  و در اغاز  سخنش  به مردم گفت : آیا میدانید چه میخواهم بگویم؟ مستمعین گفتند :بلی، عالم گفت خوب شما که میدانید  پس من چه بگویم . همین را گفت و از منبر پایین آمد. شب دوم هم در اول منبرش پرسید: مردم آیا میدانید چه میخواهم بگویم ؟ اینبار مستمعین  گفتند :نه، عالم گفت : با  افرادی که نمی دانند من چه بگویم. این را گفت و ا زمنبر  پایین آمد . شب سوم  مستمعین قرار گذاشتند که یک دسته بگویند بلی و یک دسته بگویند نه.عالم که به منبر رفت  و همان سوالهای شبهای قبل را پرسید  و بخشی از مستمعین گفتند بلی و دسته ی دیگر گفتند  نه ، خطاب به  به مستمعین گفت : انهایی که میدانند به آنهایی که نمی دانند بگویند . این را گفت و از منبر پایین آمد  و شبانه ده را ترک کرد .

چند سال بعد  دوباره سر و کله  ی عالم  در ده پیدا شد . اهل ده  که از قضیه ی چند سال پیش خیلی  سوخته بودند دور عالم را گرفتند  و گفتند : حتما باید امشب در مسجد منبر بروی  و او هم قبول کرد  و بعد از برگزاری نماز به منبر رفت  و به مردم گفت : میدانید اگر اختیار شما در دست من بود  با شما چه میکردم ؟ مردم متحیر سر به گریبان برده  و به فکر فرو رفتند و به مرور کردن اعمال گذشته ی خود  پرداختند و به این فکر کردند که با اعمال خود مستحق چه  رفتاری هستند.چند نفر که هنوز سرشان بالا بود  و به منبر نگاه میکردند به او گفتند :با مه چه میکردی؟عالم سرش را پایین آورد  و روی دسته ی منبر گذاشت و چند دقیقه  ای به حال تفکر فرو رفت. آن چند نفر  باقیمانده  هم سرشان به گریبانشان فرو رفت و به فکر مشغول شدند  که  اقا با این اعمالمان با ما چه خواهد کرد ؟ منبری وقتی مطمئن شد همه سر به گریبان کرده  و به فکر در مورد خودشان و کرده هایشان  مشغول شده اند سر از دسته ی منبر برداشت  و گفت : اگر اختیار شما دست من بود  شما را در همین حالی که  الان قرار دارید  می گذاشتم  بمانید . این را گفت و از منبر پایین آمد در این منبر آخر خوب چیزی نصیب مستمعین شد . سر به گریبان  شدن و در مورد خود تفکر کردن  چیز بسیار ارزشمندی است.

خداوند در جواب تقاضای پیامبرکه فرمودند:حساب امت مرا به خودم وا گذارتا در مقابل امتهای  دیگر مفتضح  نشوند، فرمود: بلکه  طوری از آنها  حساب  میکشم که تو هم مطلع نشوی و  نزد شما هم  رسوا نشوند، و از آیه ی شریفه ی {اقراء کتابک  کفی نفسک الیوم علیک  حسیبا } خودت نامه ی عملت  را بخوان  که برای رسیدگی  به حسابت  خودت را کفایت  می کنی، استاده میشود که خداوند ستار و غفور، خودش هم نامه ی عمل مومن را قبول نمی کند و خودت را قبول دارد و برسی حساب را به خودت وا میگذارد .

(شیخ دولابی)



نویسنده : عبدالرضا حنظلی» ساعت 6:3 عصر روز سه شنبه 87 آذر 12